سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

خاطرات فاطمه طباطبایی

یک روز  استاندار کربلا با تشریفات فراوان ، ظاهرا به این امید که امام را تحت تاثیر قدرت خودش قرار دهد، نزد امام آمد و گفت : ما به دولت ایران تعهد داده ایم که از فعالیت های سیاسی شما جلوگیری کنیم. امام بی توجه به اقتدار ظاهری وی ، آب سردی بر دل گرم او ریختند و گفتند :

حمیت عربیتان کجا رفته است که نوکر شاه ایران شده اید؟ او خود نوکر آمریکاست. به علاوه شما به دولت ایران اعهد داده اید، من که به او و شما تعهدی نداده ام.....

چند روز بعد یکی دیگر از مسئولان دولتی شهر نجف آمد و خواست که امام درس خود را تعطیل کنند. امام احساس کردند که هدف و نقشه دولت عراق این است که به تدریج و آرام آرام برنامه های ایشان را متوقف کنند تا این سختگیری نمود چندانی پیدا نکند، از این رو امام ، مسجد و نماز جماعت و زیارت امیر المومنین را ترک کردند و اعلام کردند :

من از آن آخوندهایی نیستم که دین داری را در حرم رفتن و مسجد و منبر بدانم. اگر احساس کنم قادر به انجام تکلیف شرعی ام نیستم، از اینجا می روم.

منبع : کتاب اقلیم خاطرات ص 419

 





برچسب ها : تیغ خاطرات  ,




درباره وبلاگ

جستجو

آمار


    بازدید امروز : 1474
    بازدید دیروز : 56
    کل بازدید : 925045
    تعداد کل یاد داشت ها : 1623
    آخرین بازدید : 103/9/8    ساعت : 2:21 ع

دانشنامه مهدویت

دیگر امکانات